الینا پرتوی گرم خورشید

امروز ظهر ساعت یک و نیم الینا خانوم سوار ماشین بابایی شد و با جیا هاپو وبا با و مامان راهی شمال شد البته سبزه سفره هفت سین رو که مادربزرگ به نیت اون کاشته بود رو هم با خودش آورد  تا سر سفره هفت سین بذاره توی را هم حسابی خوابید و مامانش و اذیت نکرد و کلی هم با دیدن جاده و ماشین ها لذت برد .هوای تهران امروز گرم و آفتابی بود اما هوای شمال سرد مه آلود بود که همین لطف سفر رو  بیشتر کرده بود .

با توجه به وجود سندرم مرگ ناگهانی نوزاد متخصصان توصیه می کنند موارد ایمنی در هنگام خواب نوزاد رعایت شود اگر چه باید گفت تعداد نوزادانی که به این سندرم مبتلا می شوند بسیار کمند . دستورالعمل ایمنی خواب  کودک را به پشت و بر روی تشک مسطح بخوابلنید  سر نوزاد را نپوشانید.نوزاد را طوری قرلر دهید که پاهایش بر روی کف بستر قرار گیرد , همیشه از ملافه و پتو استفاده کنید و اطمینان حاصل کنید که ملافه و پتو محکم زیر شانه های نوزاد قرار بگیرد . تنظیم دمای بدن نوزاد به سختی صورت می گیرد بنابراین همواره دمای اتاق رادر حد ۱۶ تا ۱۸ درجه سانتی گراد نگه دارید در این درجه حرارت می توان به نوزاد پوشک زیر پیراهنی و لباس سرهمی پوشاند و از دو و یاس...

چشمانت عمیق نگاهت نافذ و لبخندت همیشگی این تویی عشق ما که می خندی .... البته این تعریف را به حساب مادر و دختر بودن و نان قرض دادن نگذارید اما این دختر ما آرام مهربان و خوش اخلاق ترین کودکی است که من دیده ام .وقتی با چشمان سیاهش به تو خیره می شود و می خندد دیگر دلی برایت نمی ماند که برایش نتپد. دوست و غریبه سرش نمیشود به همه می خند و لبخندش درآینه ها تکرار می شود تا ابد.

امروز الینا ی عزیز از همه روزها بیشتر نطقش باز شده بود و باهمه  اسباب بازی هاش حرف می زد و کلمه ای مثل بابا رو ادامی کرد.وقتی ازش خواستم بگه بابا گفت ب ا با و من از تعجب دهانم باز مانده بود .عشق مامان امروز حسابی بابا بابا کرد و حتی از پشت تلفن با بابایی  جونش یه عالمه گپ زد.  

روز جمعه هجدهم اسفند الینا جونی به همرا مامان و بابایی و مامانی و عمه و دختر عمه های دوست داشتنیش برای خرید به مرکز خرید تیراژه رفت و حسابی در حالیکه ساکت و آروم بود  گشت و گشت قربون اخلاقش برم که نه گریه کرد و نه غر غر کرد یا توی کالسکه خواب بودیابه هر کسی که می دید می خندید و من با خودم فکر کردم چه خوب می شد که همه ما این خصیصه رو تا دوران بزرگسالی حفظ  می کردیم که امید وارم درمورد نازین ما هم  این اتفاق بیفته . خلاصه تمام وقت مادرزیر زمین گذشت جایی که پر از مغازه هایی است که لباس نوزاد و کودک می فروشند عمه جون برای الینا یک دست پیراهن قشنگ  زرشکی رنگ خرید و بابایی هم یک پیراهن بنفش خالدار که توی اون الینا دوست داشتنی...

در آغوش گرفتن و نوازش کردن طفل مغز او را تحریک خواهد کرد و با این تحریک هورمون های لازم برای رشد کودک ترشح می شود .اگر این حرکت همراه با موسیقی باشد هر دو نیمکره مغز را تحریک خواهد کرد , بازی با کودک  کودکتان را بغل کنید و همان طور که او را دور اتاق می چرخانید برایش آواز بخوانید در آوزتان از کلمه هوا استفاده کنید و هر بار که به کلمه هوا رسیدید او را بلند کنید و به هوا ببرید و پایین بیاورید واورا ببوسید . دختر گل مامان این بازی رو دوست داره و حسابی از ته دل می خنده .

خوب چند روزه که الینا خانوم هر روز با ما مانش کتاب می خونه و کتاب مورد علاقه اون سری کتاب های می می نی هستش که خیلی خیلی دوستش داره و اونهم با خوندن شعر ها می زنه زیر آواز حالا نخون کی بخون .البته خوردن کتاب رو هم خیلی دوست داره و امروز نزدیک بود یک تکه از جلد کتاب رو  خورد . فواید کتاب خواندن برای نوزاد شاید خیلی ها تصور کنند نوزادان و کودکان زیر یکسال چیزی از خواندن کتاب نمی فهمند و این کار برای آنها فایده ای ندارد .اما خواندن کتاب می تواند مهارت هایذهنی و بینایی وشنوایی آنها را افزایش دهد این کار همچنین باعث افزایش هوش نوزاد می شود زیاگر فرآیند کتابخوانی در محیط گرم و صمیمی صورت بگیرد به رشد مهارت های ذهنی و عاطفی او کمک می کند ....

سخت ترین لحظه برای من و صد البته الینا خانوم خوردن قطره آ .د است چون اصلا دختر گلم اون رو دوست نداره و من مجبورم با هزار دوز و کلک به او آن را بخورانم . فواید  این ویتامین چیست  ویتامین دی ماده ای بسیار مهم و اساسی برای ارگانیزم نوزادان می باشد .از آن جا که غذای اصلی نوزادان شیر است مخصوصا شیر مادر فاقد این ویتامین حیاتی است بنابراین پزشکان این ویتامین بعد از چند هفتهاز بدو تولد تجویز میکنند .هنگامیکه بدن ما در معرض نور خورشید قرار  می گیرد ویتامین دی را تولید می کند پس به دلیل آفتاب ندیدن پوست نوزاد باید آن را از طریق خوراکی دریافت نماید.

    برای الینا  چشمانت را که باز می کنی پنجره ای می شوی  که به خورشید باز می شود و لبخندت ترانه ای است که تنها آن یکی شاعر همیشه ها می داند .می دانم که کودکی ات را روزی خواهی آویخت کنار عکس های سیاه و سفید مادر بزرگ و در چشمت آن بارقه ای که می درخشید به نهایت خواهد پیوست و من تو را مانند انتظار به نظاره نشسته ام و در کسالت روزهایی که خواهد آمد ذهنم مدام خمیازه می کشد و تو ای تغزل ماندگار زندگی ام سبز خواهی بود برای همیشه در انزوای روحی که تورا بهانه می گرفت  ...

  روز دوشنبه  الینا به همراه مامانی و بابایی رفت شهر کتاب تا مامان یک سری کتاب کودک بخره و برای اون بخونه .مجموعه کتاب می می نی اولین انتخاب مامان بود و همینطور یک کتاب شامل چند لالایی تا قبل از خواب مامی براش بخونه .بابایی هم براش یک بلز خرید تا برای الینا فعلا که خودش نمی تونه بزنه هنر نمایی کنه (قیافه الینا موقع دیدن نواختن بابایی دیدنی بود آخه آهنگ ای زنبور طلایی رو خیلی خیلی دوست داره ). و اما خرید قابل توجه یک لباس عروسی بود که بابا پشت ویترین دید و گفت به دخمرم خیلی این لباس می آد و اون رو خرید .وقتی به خانه رسیدیم بعد از پوشیدن لباس و قربون صدقه های مامانی و آقا و عمه جونجونی .مامان برای الینا شعر می می نی رو خوند و...